English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3625 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
resource management U مدیریت منبع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
information resource management U مدیریت منبع اطلاعات
Other Matches
ups U منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
computer managed instruction U اموزش با مدیریت کامپیوتردستورالعمل با مدیریت کامپیوتر
smart U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarted U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarter U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smartest U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarts U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
CMOT U استفاده از پروتکلهای مدیریت شبکه CMIS , CMIP برای مدیریت دروازه ها در یک شبکه TCP / IP
deadlock U موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
line source U منبع خطی منبع شبکه
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
conductorship U مدیریت
directorships U مدیریت
directorship U مدیریت
superintendence U مدیریت
menage U مدیریت
administratorship U مدیریت
matronage U مدیریت
managership U مدیریت
stage direction U مدیریت
administrations U مدیریت
directorate U مدیریت
directorates U مدیریت
administration U مدیریت
generalship U مدیریت
management U مدیریت
managements U مدیریت
leadership U مدیریت
directorates U مقام مدیریت
interlocking directorate U مدیریت واحد
trusts U مدیریت امانی
career management U مدیریت مشاغل
demand management U مدیریت تقاضا
trusted U مدیریت امانی
foremanship U مدیریت سرکارگری
financial management U مدیریت مالی
concurrency management U مدیریت همزمانی
directorate U مقام مدیریت
configuration management U مدیریت پیکربندی
data management U مدیریت داده ها
educational administration U مدیریت اموزشی
facilities management U مدیریت امکانات
file management U مدیریت پرونده ها
file management U مدیریت پرونده
file management U مدیریت فایل
industrial management U مدیریت صنعتی
monopoly management U مدیریت انحصاری
superintendency U ریاست مدیریت
production management U مدیریت تولید
pyramiding U مدیریت واحد
record management U مدیریت مدارک
record management U مدیریت رکوردها
trust U مدیریت امانی
run the show U مدیریت کردن
setup <idiom> U مدیریت داشتن
supply management U مدیریت عرضه
scientific management U مدیریت علمی
task management U مدیریت وفیفه
task management U مدیریت کار
system mangement U مدیریت سیستم
superintendence U ریاست مدیریت
postal directory U مدیریت پست
personnel management U مدیریت پرسنلی
personnel management U مدیریت استخدام
management science U علم مدیریت
management report U گزارش مدیریت
management graphics U مدیریت گرافیک
management expenses U مخارج مدیریت
maladministration U سوء مدیریت
job management U مدیریت برنامه
inventory management U مدیریت موجودی
materials management U مدیریت مواد
management system U سیستم مدیریت
materiel management U مدیریت اقلام
memory management U مدیریت حافظه
materiel management U مدیریت اماد
operational management U مدیریت عملیاتی
materiel cognizance U مدیریت کالاها
ownership and management U مالکیت و مدیریت
managerial economics U اقتصاد مدیریت
cisterns U منبع
cistern U منبع
cisterns U منبع اب
pools U منبع
pooled U منبع
hotbed U منبع
water system U منبع اب
hotbeds U منبع
cistern U منبع اب
wellspring U منبع
receptacle U منبع
pool U منبع
receptacles U منبع
resourc U منبع
rootstock U منبع
fount U منبع
water supply U منبع اب
water supplies U منبع اب
resource U منبع
fountains U منبع
fountain U منبع
origins U منبع
origin U منبع
small reservoir at well top U منبع
source code U کد منبع
head spring U منبع
supplying U منبع
reference U منبع
references U منبع
source U منبع
supply U منبع
supplied U منبع
institute of materials management U موسسه مدیریت مواد
intendancy U مدیریت حوزه مباشرت
server U ول مدیریت صف چاپ و چاپگرهاست
data management programs U برنامههای مدیریت داده ها
dm U مدیریت داده هاanagement
spatial data management U مدیریت داده فضایی
letters of administration U سند مدیریت ترکه
item manager U مدیریت اقلام تدارکاتی
input/output U مدیریت و کنترل میکند
information management system U سیستم مدیریت اطلاعات
top level management U مدیریت سطح بالا
project management program U برنامه مدیریت پروژه
data management system U سیستم مدیریت داده ها
wildlife management U مدیریت حیات وحش
file management program U برنامه مدیریت فایل
data processing management U مدیریت پردازش داده
directed U مدیریت یا سازمان دهی
data base management U مدیریت پایگاه داده
data base management U مدیریت پایگاه داده ها
project management system U سیستم مدیریت پروژه
direct U مدیریت یا سازمان دهی
materiel cognizance U مدیریت تشخیص کالا
conveyancing U مدیریت از روی مهارت
directs U مدیریت یا سازمان دهی
management information system U سیستم مدیریت اطلاعات
lower level management U مدیریت سطح پایین
flow U مدیریت جریان داده
flowed U مدیریت جریان داده
framework U مدیریت پایگاه داده
frameworks U مدیریت پایگاه داده
middle level management U مدیریت سطح متوسط
flows U مدیریت جریان داده
database management U مدیریت پایگاه داده ها
memory management program U برنامه مدیریت حافظه
system resource U منبع سیستم
electron emitter U منبع الکترون
resource allocation U اختصاص منبع
data source U منبع داده
mined U منبع مامن
thermal reservoir U منبع گرما
thermal reservoir U منبع گرمایی
source routine U روال منبع
agency of communications U منبع ارتباط
resource file U فایل منبع
mine U منبع مامن
source computer U کامپیوتر منبع
cold body U منبع سرد
source listing U لیست منبع
source register U ثبات منبع
source program U برنامه منبع
source of power U منبع انرژی
source of power U منبع قدرت
second source U منبع دوم
attack origine U محل یا منبع تک
cold water supply U منبع ابسرد
mines U منبع مامن
current supply U منبع جریان
source language U زبان منبع
resource sharing U اشتراک منبع
cooling water supply U منبع اب سرد
source document U سند منبع
resource U منبع ممر
neutron source U منبع نوترون
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
source U منبع برق
aliunde U از منبع دیگر
isogenous U دارای یک منبع
power source U منبع قدرت
power supplay U منبع قدرت
power supplay U منبع تغذیه
power supply U منبع تغذیه
information source U منبع اطلاعات
power supply U منبع انرژی
source U منبع منشاء
light point U منبع روشنایی
light source U منبع نور
message source U منبع پیام
originals U منبع سرچشمه
authority U منبع موثق
original U منبع سرچشمه
noise U منبع تغذیه
noises U منبع تغذیه
mains supply U منبع شبکه
magnetic storage U منبع مغناطیسی
lighting source U منبع روشنایی
Recent search history Forum search
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
1کارآفرینی
1nternal brand management of destination brands: Exploring the roles of destination management organisations and operators
1cartridge
1offshoring
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
0تجلی قرآنی در سیره مدیریتی امیرمومنان علی(ع) در حوزه وظایف مدیریت
1 tofu معنی این کلمه تو دیکشنری نیست
0environmental munificence این عبارت چه مفهومی در مدیریت استراتژیک دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com